آيت الله سيد مرتضي كشميري
يكي از علماي عامل كه شخصيت و سيره او همواره مورد توجه و اعجاب اهل نظر بوده، آيت الله سيد مرتضي كشميري است. ذكر فضائل و مناقب او ورد زبان بزرگاني از اهل معرفت و نقل محافل اهل سلوك بوده و هست و خواهد بود.سيد مرتضي در سحرگاه جمعه هشتم ربيع الثاني 8621 هجري در شهر لكنهو در بلاد هندوستان ديده به جهان گشود. پدربزرگ مادري او (علي بن صفدر صالح رضوي) (معروف به سيد علي كشميري) (7121-9621) از شاگردان شريف العلماء، صاحب جواهر و شيخ انصاري بوده است. صاحب جواهر در اجازهاي كه براي او نوشته او را به صفاي باطن و نيز قدرت علمي بالا ستوده است. پدر سيد مرتضي، (سيد مهدي شاه) بود. او را به عبادت بسيار و مواظبت بر نوافل و ادعيه و اذكار و سجدهها توصيف كردهاند. در عين حال از علماي برجسته عصر خود نيز بوده و آثاري در فقه و اصول و... از او بر جاي ماند. اما مادر او كه دختر سيد علي كشميري (رضوان الله عليه) بود، در كتب درسي متداول و به خصوص در رياضيات مهارت داشته است. فرد ديگري كه از خاندان سيد مرتضي شايسته ذكر است، سيد ابوالحسن دایي اوست كه از نوادر روزگار و از مجتهدين بزرگ بود. او علاوه بر اينكه اشتغال به تحقيق، تدريس علوم مختلف و وظايف ديگر داشت، اهل منبر و خطاب و وعظ و ارشاد نيز بود و نماز جمعه را اقامه ميكرد. از او آثار بسياري در فقه، حديث، رجال، كلام، ادبيات و... بر جاي ماند. بسياري از اطلاعات اندكي را كه ما از دوران اقامت سيد مرتضي در هند ميدانيم، مرهون دایي او (سيد ابوالحسن رضوي) هستيم. سيد مرتضي در چنين خانوادهاي تربيت شد و رشد يافت. او پس از خوشهچينى از خرمن عالمان وطن خود، براى كسب علم و معرفت و معنويت بيشتر به عتبات عاليات سفر كرد. هجرت سيد به عراق كه در چهارده يا پانزده سالگى انجام شد به منزله اعراض از هند و جلاى وطن تا آخر عمر بود. وى با تمام وجود به محضر اميرالمؤمنين و ساير امامان مدفون در عراق وارد شد. او در تمام مدتى كه در هند بود با اطرافيان، با زبان هندى سخن مىگفت، ولى در عراق، به شدت از اين زبان اجتناب مىكرد. خلاصه با پشتكارى عالى به كسب علم و معنويت همت گماشت.
وى در سن 32 يا 42 سالگى براى حضور در درس مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى به شهر سامرا، كه كانون توجه طلاب و علما بود؛ وارد شد. تا آن زمان وى در نجف بود. از بررسى اساتيد وى، مىتوان فهميد ايامى را نيز در كربلا سپرى كرده است.
سيد مرتضى پس از مدتى اقامت در سامرا و شايد همزمان با رحلت ميرزاى شيرازى (قدس سره) و انتقال دوباره مركزيت علم به نجف اشرف، به اين شهر مقدس بازگشت و به تدريس و پرورش شاگردانى عالم پرداخت.
در عراق با دختر آيتالله سيد محمد على حسينى شاه عبدالعظيمى (قدس سره) ازدواج كرد. آيتالله شاه عبدالعظيمى از عالمان مجتهد و اهل زهد و عبادت بود كه در صحن حيدرى حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) اقامه نماز جماعت مىكرد. از آثار او میتوان به موعظة السالكين و منتخب الخلاصه اشاره کرد.
غروب
سيّد مرتضى در پنج سال آخر عمر پر بركتش دو بيمارى داشت.1 البته معلوم
نيست كه علّت وفات او همين دو بيمارى باشد. به هر حال در نجف اشرف بيمار شد. به كربلا سفر كرد و ايّامى را به معالجه پرداخت تا اينكه بيمارى شدّت يافت. او را به بغداد منتقل كردند، تا درمان را زير نظر پزشكان آنجا پيگيرى كند. درمانها سودى نبخشيد و هنگامى كه سيّد وفاتش را نزديك ديد، از همراهان خواست كه او را با سرعت به كاظمين ببرند.2وى در سن 32 يا 42 سالگى براى حضور در درس مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى به شهر سامرا، كه كانون توجه طلاب و علما بود؛ وارد شد. تا آن زمان وى در نجف بود. از بررسى اساتيد وى، مىتوان فهميد ايامى را نيز در كربلا سپرى كرده است.
سيد مرتضى پس از مدتى اقامت در سامرا و شايد همزمان با رحلت ميرزاى شيرازى (قدس سره) و انتقال دوباره مركزيت علم به نجف اشرف، به اين شهر مقدس بازگشت و به تدريس و پرورش شاگردانى عالم پرداخت.
در عراق با دختر آيتالله سيد محمد على حسينى شاه عبدالعظيمى (قدس سره) ازدواج كرد. آيتالله شاه عبدالعظيمى از عالمان مجتهد و اهل زهد و عبادت بود كه در صحن حيدرى حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) اقامه نماز جماعت مىكرد. از آثار او میتوان به موعظة السالكين و منتخب الخلاصه اشاره کرد.
غروب
سيّد مرتضى در پنج سال آخر عمر پر بركتش دو بيمارى داشت.1 البته معلوم
تا هنگام وفات، از سخن گفتن باز نايستاد و هيچ اثرى از احتضار و نزديكى مرگ در او مشاهده نشد. شهادتين را گفت و امامان (عليهم السلام) را يكى پس از ديگرى نام برد.3 يك ساعت از شب گذشته 4 در شب دوشنبه(41) 5 شوال 3231 ق 6به عالم ديگر رفت.
بسيار دوست داشت در جوار اميرالمؤمنين (عليه السلام) دفن شود. زمانى در حرم مطهّر، اين خواسته را با حضرتش مطرح كرده بود، ولى امام (عليه السلام) به او فهماند كه جايگاه مقدّر او جوار امام حسين «عليه السلام» است. در نهايت، سيّد اصرار بيشتر را بىفايده ديد و پس از انجام اعمال، از حرم خارج شد. خروج او با ورود زينالموحّدين، سيد احمد كربلايى طهرانى «قدس سره» مصادف شد. سيّد مرتضى قضيه را به سيّد احمد گفت و از او خواست تا او هم از اميرالمؤمنين (عليه السلام) حاجتش را درخواست كند.7
برخى از كسانى كه پيش از وفات نزد او بودند، از او درباره محل دفنش پرسيدند. فرمود: «اينجا محضر دو امام همام و در خدمتشان بودن است» و سپس اين مسئله را به خانوادهاش واگذار كرد. 8
مقصود از «دو امام همام» چيست؟ در حاشيه آن نسخه از ترجمه كه در اختيار من است، دو نام حسن و حسين نوشته شده كه گويا اشارهايست به حسنين «عليهما السلام» ؛ ولى ظاهراً منظور سيّد، امام موسى كاظم و امام جواد «عليهما السلام» بوده است. او در باطن به جانب آن دو امام همام توجه داشته و نخواسته آخرين لحظات را در مسئله محل ّ دفن خود كه از پيش واقعيّت آن را مىدانسته است، تلف كند، كه «أشدّ الغصص فوت الفرص» (شديدترين غصهها به هنگام از دست رفتن فرصتها است. )
به هرحال، خانواده او نجف اشرف را برگزيدند. پيكر پاكش را به كربلا بردند تا از آنجا به نجف منتقل كنند، ولى از سوى دولت عثمانى اجازه صادر نشد.9 به اين ترتيب، جسم مادى و جسد ناسوتى او را در حجره هندىها 10 نزديك باب زينبيّه حرم امام حسين (عليه السلام) و در كنار دايىاش آقا سيّد ابوالحسن رضوى كشميرى (قدس سره) به خاك سپردند.11
سيد ما «قدس سره» شيفته آموختن علوم دينى بود. همواره فكر مىكرد و زياد كتاب مىخواند.12 او در بيشتر علوم متداول و شايد در همه علومى كه در اطراف او شناخته شده بود، كار كرده و صاحب نظر بود. وقتى درباره مسئله مشكلى از هر علم سخنى مىگفت، چنين به نظر مىرسيد كه گويا در همه عمر، در همين يك علم كار كرده است.
در اين مسير، توفيق الهى همراه سيّد ما بود و زمانى كه به محضر اساتيد مىرسيد و به فهم و پشتكار و شوق او پى مىبردند، با توجّه تام و مراقبت كامل، به تربيت علمى او همّت مىگماردند.
در روزگار او، شيعيان و اهل سنّت سرزمين هندوستان، در زمينههاى علمى با هم رابطهاى بسيار نزديك و صميمى داشتند و در مجالس درس هركدام، شاگردانى از گروه ديگر شركت مىكردند. سيّد مرتضى در علوم عقليه و ادبيات از اساتيد اهل سنّت استفاده كرده بود.
در اوان تحصيل، هرگاه پاسى از شب مىگذشت و پدر به او دستور مىداد كه به بستر خواب برود، از خدمت پدر مرخص میشد و به حجره خود مىرفت. چراغ را روشن مىكرد و تا زمانى كه خواب بر او غلبه كند، مشغول مطالعه بود.
در آن دوران بعضى از كتابهايى را كه شايد برخى از بزرگان آن ديار هم نديده بودند، مطالعه كرده و حتّى بر آنها حواشى و تعليقات داشته است. مانند كتاب مغنى اللبيب كه سيّد درباره آن، كتاب محاكمات را نوشت.
عزم راسخ، همت بلند و شوق و نشاط سيّد را در دوران كودكى و نوجوانى، از كثرت و تنوّع آثار او در آن دوران مىتوان فهميد.
در عتبات عاليات اوقات او به رياضت تحصيل علم مىگذشت. به جز واجبات، تعدادى از مستحبّات معين را انجام مىداد و باقى وقتش را به كسب علم مىگذراند.
گاهى هنگام شام، غذايى نزدش مىگذاشتند و او مشغول مطالعه و فكر بود و متوجه نمىشد، تا اينكه ناگهان مىفهميد صبح دميده است. گاهى نيز كه كنار سفره مشغول مطالعه بود، لقمهاى كه برمىداشت، مدّتى طول مىكشيد تا به دهان برسد.
يكى از دوستان مورد اعتماد سيّد نقل كرد كه او در حجرهاى از حجرههاى فوقانى صحن مطهّر بود. يكى از دوستانش كه وظيفه خريدن نان را بر عهده داشت، براى زيارتِ مخصوصه كربلا مشرف شد. سيّدِ علّامه در اين مدّت نانى نخريد، تا اينكه آن رفيق از زيارت بازگشت و ديد سيّد به همان نانى كه او (قبل از سفر زيارتى) آورده بود، قناعت كرده و به مطالعه مشغول بوده است.
درباره او گفتهاند: «كان ... شديد الولوع بمطالعة الكتب.» به مطالعه كتابها بسيار حريص بود.13
آرى! علم، اندكى از خود را آنگاه در اختيارت قرار مىدهد كه تو همه وجودت را در اختيارش قرار دهى.14
ما نمىدانيم كه او در چه سالهايى در كربلا و نجف بوده، ولى همين قدر مىدانيم كه ورود او به سامرا و حضورش در درس ميرزاى شيرازى (قدس سره) حدود سالهاى 1921 و 2921 ق بوده است، چرا كه استادش، ميرزاى شيرازى در ماه شعبان 1921 به سامرا مشرّف شد و پس از آنكه شيخ آقابزرگ طهرانى «رحمه الله» بعد از ماه رمضان 2921 به سامرا هجرت كرد، ميرزا را ديد كه حلقه درسى دارد و در شبانه روز، دو درس مىدهد.15
در آن سالها به سبب حضور ميرزاى شيرازى در سامرا، اين شهر كانون توجّه دانشمندان و اهل علم قرارگرفت و بسيارى از طلّاب و علماى بزرگ به اين شهر هجرت كردند. سيّد ما(رحمه الله) از اوّلين مهاجران به اين شهر بود.16 او در اين هنگام 32 و يا 42 سال داشت و سالهايى در اين شهر زندگى كرد.17
در سامرا، دو تن از علما، همبحث وى بودند: آيت الله باقر قمى و آيت الله على محمد نجف آبادى.18
به هر حال پس از مدّتى اقامت در سامرا و شايد مقارن رحلت ميرزاى شيرازى(قدس سره) و انتقال دوباره مركزيّت علم به نجف اشرف، به اين شهر بازگشت و آنجا ساكن شد.
سيّد مرتضى كشميرى حلقههاى تدريس داشته است. از چگونگى اين دروس آگاهى چندانى نداريم، ولى با توجّه به آنچه درباره شاگردان او گفته شده، مجلس درس اصول فقه و حديث و رجال داشته و شاگردانى نيز از درس خارج فقه (فقه استدلالى) او استفاده مىكردند.
او درس خارج فقهى داشته كه عمومى نبوده و برخى خواص در آن شركت مىكردهاند.19 نمىدانيم كه آيا اين، تنها درس خارج فقه سيّد بوده يا اينكه (چنانكه سيره بعضى بزرگان بوده و هست) دو درس داشته؛ يكى براى عموم طلّاب و ديگرى براى خواص. همچنين سيّد مرتضى در روزهاى تعطيل براى بعضى، علوم خفيّه را تدريس مىکرد.
به طور كلّى همه اوقات او مستغرق در كار بود. مىآموخت، بسيار مطالعه مىكرد، تدريس مىنمود و در اوقات خاص و نيز در ميان كارهاى روزمره، به رياضات و عبادات خاص مشغول بود. گاهى نيز كتاب مىنوشت كه آثارى مانند إعلام الأعلام از آن جمله است كه در بخش مربوط به آثار به آن خواهيم پرداخت.
با توجه به حجم آثارى كه از او نقل شده، آنچه به ذهن مىرسد، اين است كه پس از هجرت به عتبات عاليات، كمتر از سابق به نوشتن مىپرداخته است. ولى نمىتوان اين مطلب را مسلّم دانست، چرا كه پس از هجرت، كتمان آثارش را روش خود قرار داد و به اين دليل، اطلاعات زيادى از آثار او در دست نيست. آثار پيش از هجرت او را هم نه خودش، بلكه دايى او، آقا سيّد ابوالحسن(رحمه الله) گزارش كرده است.
اساتيد
1. سيد محمد عباس موسوي جزائري
در دوران اقامت سيد مرتضى در هند، علاوه بر وابستگان او، مهمترين استادش سيد محمد عباس موسوى جزائرى (6031 - 4221 ق) بود. زندگينامه تفصيلى وى را نوهاش، آيتالله سيد طيّب موسوى جزائرى (قدس سره) در مقدمه كتاب كشف الأسرار آورده است.
او از عجايب روزگار و از عالمانى بود كه در زمينههاى مختلف تخصص داشت. آثارش در ادبيات، فقه، اصول، حديث، منطق، حكمت، رجال و تفسير از تبحّر و تخصص او در اين رشتهها حكايت دارد. همچنين آثارى در مواعظ، الفاظ، تاريخ، ملل و نحل و غیراینها دارد. بيش از 120 اثر دارد. در علم طب هم ماهر بود و برخى بيمارانى را كه ساير اطبّا و از جمله پزشكان اروپايى مقيم هند، از درمانشان ناتوان بودند، علاج مىكرد.
در دوران اقامت در سامرا، مهمترين استاد سيد مرتضى، مرحوم آيتالله ميرزاى شيرازى بزرگ بود. اين عالم گرانقدر و فقيه و مجاهد عظيمالشأن، مرجع يگانه زمان خويش بود و درسش، كانون توجه عالمان و طلاب قرار داشت. فتواى تاريخى وى در تحريم تنباکو براى مبارزه با استعمار انگليس و اثر شگفت آن، مشهور است.
يكى از افتخارات علماى دين اين بوده و هست كه در زمره روايتكنندگان آثار و اخبار روايات اهل بيت(عليهم السلام) قرار گيرند. به همين دليل است كه میبینیم در طول تاريخ چه اهتمامى به امر روايات داشتهاند. يكى از طرق ورود به سلسله راويان احاديث، كسب اجازه از راويان نسل قبلى است و به اين ترتيب در صورتى كه آن راوى، فرد درخواست كننده اجازه را، صاحب صلاحیت «راوى شدن» بداند به او كتباً يا شفاهاً اجازه مىدهد كه از طريق او و به واسطه او، روايات اهل بيت(عليهم السلام) را روايت كند. سيد مرتضى كشميرى نيز از بسيارى از علما و روات، اجازه نقل حديث داشته است.
تعداد شاگرداني كه از سيد مرتضي كشميري (رحمة الله عليه) استفاده كردهاند، بسيار است و در زمره آنان بزرگاني همچون شيخ حسنعلي اصفهاني، سيد احمد موسوي جزائري، سيد محمود مرعشي نجفي، سيد جمال الدين گلپايگاني و افرادي مانند آنان ديده ميشود.
آثار و تأليفات
آثار علمى او بسيارند و ما از همه آنها آگاهى نداريم، چرا كه همواره سعى در كتمان و اخفاى فضایل خود داشته است. معلومات ما درباره اين آثار، مرهون گزارش دايى او، سيد ابوالحسن و نيز بعضى فهرستنويسان و تذكرهنويسان است كه در جاى خود به نام آنان اشارهاى مىكنيم، إنشاءالله .
آثار علمى سيّد(رحمة الله عليه) را مىتوان به دو دسته تقسيم كرد: اوّل: آثار دوران زندگى در هند؛ دوم: آثار او در عتبات.
آثار دوران هند (قبل از هجرت او به عراق) را علّامه سيّد ابوالحسن رضوى(رحمه الله) چنين گزارش مىكند:
بنابر گزارش علامه سيد ابوالحسن رضوى سه كتاب اخير را در اوايل تحصيل فقه و اصول نوشته است.
از آثار دوران بعد از هجرت او به عتبات آگاهى زيادى نداريم و اين، به سبب روش سيّد در كتمان و اخفاى فضائل خود است. با اين وجود دو كتاب را از آثار او در اين دوره مىدانند:
إعلام الأعلام و تسليك النفس إلى جناب القدس.
سيره عملي
مشرب سيد مرتضى كشميرى (رحمه الله) و روش او در سلوك راه حضرت حق چيست؟ پاسخ به اين سؤال با مشكلاتى همراه است. اطلاعات ما در اين زمينه بسيار محدود است. از آثار مكتوب او جز عباراتى چند چيزى در دست نداريم و از شاگردان سلوكى او به جز چند مورد آگاه نيستيم. پس به تفصيل نمىدانيم كه او در سير و سلوك بيشتر بر چه جنبههائى تاكيد داشته است. با اين وجود با نگاهى به آنچه خود او در عمل به آن ملتزم بوده و يا ديگران را به آن توصيه مىکرده است نكاتى را به عنوان ويژگيهاى روش او مىتوانيم دريابيم:
توجه و ارادت به ثقلين، حسن خلق، احترام به سادات، تردد به زيارتگاهها و مكانهاي مقدس، توجه در نماز، سجدههاي طولاني، زهد و قناعت، سكوت و عزلت، كمخوراكي، اذكار، ادعيه و عبادات خاص.20
مقامات و كرامات
كرامات بسياري از آيتالله سيد مرتضي كشميري (رحمة الله عليه) نقل شده است. اما به دليل رعايت اختصار در اينجا به ذكر چند نمونه اكتفا ميكنيم.
1. از او پرسيدند: «آيا كسى را مىشناسيد كه خدمت امام زمان(عليه السلام) رسيده باشد؟»
فرمود: آرى، كسى را مىشناسم كه از بلادِ كفر آمده و خدمت چهارده معصوم است.
منظور او خودش بوده كه از هندوستان آمده و دائماً خدمت چهارده معصوم(عليهم السلام) بوده است.21
2. يكى از دوستداران سيّد گفت:
سيّد در رواق حيدرى مشغول ذكر بود. نزدش رفتم و ناگهان ديدم لباسهايش و سجادهاى كه بر آن [نشسته] بود و ديوار، همگى در ذكر، متابعت او را مىكنند [ذكرِ او را تكرار مىكنند]. از اين حالت دچار وحشت شدم. سيّد دستش را بر من گذاشت و من به حالت اوّل و عادى بازگشتم و ذكر را فقط از او مىشنيدم.22
3. نيز شيخ حسين همدر مىگويد:
يك سال وقتى كه حُجّاج براى زيارت بيتالله الحرام مىرفتند، خيلى به زيارت پيامبر خدا مشتاق شدم و قصد كردم كه همراه حُجّاج، پياده بروم تا به كسى زحمت ندهم. هيچ كس غير از خداوند عالَم از اين نيّت حقير مطلّع نشد. خدمت جناب سيّد - أعلى الله مقامه - مشرّف شدم كه ايشان براى اين كار استخاره كند تا هيچ ترديدى برايم باقى نمانَد و عزمم را جزم کنم و راهى شوم. در حرم مطهّر حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) خدمت ايشان رسيدم و عرض کردم: «استخارهاى با قرآن بفرماييد.» استخاره كردند و اين آيه آمد: « يا أيّها الذين امنوا لاتدخلوا بيوت النبّى إلّا أن يؤذن لكم .»23
تبسّمى كرد و فرمود: «بهتر است در خدمت حضرت أبوالأئمّة [اميرالمؤمنينعليه السلام] باشيد. هنوز مأمور نيستيد كه پياده به حج و با اين حالِ ندارى و زحمت و تعب به زيارت پيغمبر خدا [صلى اللَّه عليه و آله ] برويد. إنشاءالله بعداً با استطاعت به حج و زيارت مشرف مىشويد؛« فانّ مع العسر يسراً، إن مع العسر يُسراً.»24 من خيلى متعجّب شدم كه ايشان چگونه اين مطلب را فهميدند؟ واگر فرض كنيم از دلالت آيه [اى كه در جواب استخاره آمد] به اين پاسخ رسيدند، اينكه من پياده مىخواهم بروم را از كجا فهميدند؟
4. مرحوم قاضى(رحمة الله عليه) نقل فرمود:
« روزى در محضر آقاى حاج سيّد مرتضى كشميرى (رحمة الله عليه) براى زيارت مرقد مطهّر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) از نجف اشرف به كربلاى معلّى رفتيم و بدواً [ = در ابتدا]در حجرهاى كه در مدرسه بازار بينالحرمين بود وارد شديم. اين حجره منتهى اليه پلههايى بود كه بايد طى شود. مرحوم حاج سيّد مرتضى از جلو و من از عقب سر ايشان حركت كردم. چون پلهها به پايان رسيد و نظر بر در حجره نموديم، ديديم كه مقفّل [= قفل شده ] است. مرحوم كشميرى نظرى به من نموده و گفتند: مىگويند هر كس نام مادر حضرت موسى را بر قفل بسته بخواند باز مىشود. مادر من از مادر حضرت موسى كمتر نيست و دست به قفل بردند و گفتند: يا فاطمة! و قفل باز را در مقابل ما گذاردند و ما وارد حجره شديم.»25
نويسنده: سيدمهدي موسوي زاده
پينوشتها
ـــــــــــــــــــــ
.1 مكارم الآثار، ج 6، ص 1916.
2. ترجمه، ص 18، همچنين آقا سيد محمد رضى - دامت بركاته - فرمود: «پزشكى در بغداد ايشان را مسموم كرد و وقتى سيّد مطلب را فهميد و دانست كه كار از كار گذشته است، دستور داد كه او را به كاظمين ببرند.»
3. همان.
4. همان.
5. مكارم الآثار، ج 6، ص 1916.
6. آقا سيّد محمد رضى رضوى - دامت بركاته - وفات سيّد را در پنجاه و سه سالگى دانستهاند و بنابراين، از آنجا كه سال ولادت او، 1268ق مورد اتفاق است، از نظر ايشان، سال وفات بايد 1321ق باشد.
7. به نقل از آقا سيّد محمد رضى.
8. ترجمه، ص 18.
9. همان.
10. مكارم الآثار، ج6، ص6191؛ حجره سومِ سمت راست باب زينبيّة ؛ أعيان الشيعة، ج 5، ص 121.
11. ترجمه، ص 18
12. ترجمه، ص6.
13. ترجمه، ص 6.
14. محاضرات الأدباء، ج 1، ص 50؛ قال الخليل: «العلم لايعطيك بعضه حتّى تعطيه كلّك.»
.15 هديّة الرازى، ص 110.
16. همان، ص 157
.17 همان، ص 128
.18 همان، ص 157.
.19 شجره مباركه،ص164 (به نقل از اجازات المشايخ).
.20 با توجه به اينكه مواردي كه در اينجا ذكر ميشوند در كتابي كه در شرح احوالات جناب سيد مرتضي كشميري در دست انتشار است شرح داده شده، در اينجا به ذكر فهرستي از آنان اكتفا كرده و خوانندگان محترم را به كتاب مذكور ارجاع ميدهيم
.21 به نقل يكى از شاگردان آقا سيد عبدالكريم (قدس سره)
.22 به نقل از آقاى سيد محمد رضى رضوى
.23 سوره احزاب، آيه 53.
.24 سوره انشراح آيه 6 - 5.
25. آيت الحق، ص 105 ؛ به نقل از مخطوطات علّامه سيّد محمد حسين حسينى طهرانى (رحمهالله) . 2. آيتالله ميرزاي شيرازي بزرگ 3. مشايخ سيد مرتضى در امر حديث: 1. تكمله رسالة الكر للشيخ البهائى(قدس سره) 2. حاشية على شرح هداية القاضى الميبدى 3. حاشية على تقويم المحسنين 4. رسالة فى الأعمال الهندسيّة 5. شرح على تحرير المحقق الطوسى لكتاب اوطوقس فى الكرة المتحركة 6. شرح صفحة الأسطرلاب للشيخ البهائى(قدس سره) 7. رسالة فى معرفة البعد بين البلاد 8. تتمّة الرسالة المؤلّفة فى معرفة البعد بين البلاد 9. حواشى حاشيه معرفة للمولوى غلام يحيى 10. حواشى المير زاهد على شرح التهذيب 11. حاشية على شرح الچغمينى 21. العروة الوثقى 31. حاشيه بر شرح بيرجندى بر رساله فارسى خواجه نصيرالدين طوسى(رحمة اللهعليه) در باب اسطرلاب 14. كشف الضمائر 15. شرح عبارة العلّامة(رحمةالله عليه) فى المنتهى فى عمل الدائرة الهنديّة 61. شرح عبارة العلّامة الكرباسىقدس سره فى المزاج فى باب القبلة 71. حاشية على رسالة ابن فهد الحلىّ(قدس سره) حول منازل القمر 81. حاشية على أمل الآمل للعاملى(رحمه الله) 91. شرح على مبحث الزوال من شرح اللمعة 02. شرح رواية عبدالله بن سنان عن الصادق (عليهالسلام) فى اختلاف الزوال باختلاف الفصول 12. حاشية خلاصة الحساب 22. حاشية على شرح دراية الحديث للشهيد الثانى(قدس سره) 32. منتخب اتحاف السيوطى فى الأنساب 42. محاكمات بين شارحى مغنى اللبيب؛ الشمنى و الدمامينى 52. حاشية القوانين 26. حاشية رياض المسائل 72. حاشية شرح اللمعة.