loading...
منتظران آخرین منجی
الحقیر بازدید : 81 دوشنبه 07 فروردین 1391 نظرات (0)

مهدويت

محبت به وجود مبارك حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالي فرجه الشريف
كتاب آب حيات(مجموعه سخنرانيهاي حضرت آيت‌الله ناصري
اي يوسـف آخـر سـوي اين يعقوب نابينا بيا
اي عيسـي پنهان شـــده بر طـارم مينا بيا
از هجر روزم قير شد، دل چون كمان بد تير شد
يعقـوب مسـكين پير شد اي يوسـف برنا ‌بيا
ديوان شمس


اشاره
مقاله‌اي از يك كتاب: اين بخش قسمتي از كتاب آب حيات(مجموعه سخنرانيهاي حضرت آيت‌الله ناصري) انتخاب شده و آورده شده است.

محبّت به حضرت، سفارش خداوند
محبّت وجود مبارك حضرت حجّت، نه تنها از ضروريّات مذهب تشيّع‏كه در شمار ضروريّات اسلام است. چرا كه ظهور كامل صفت رحمانيّت خداوند دردار دنيا وابسته به ظهور آن حضرت و بسط عدل بدست ايشان مى‏باشد؛ ازين روست‏كه خداوند متعال، خود انبياء را به محبّت ايشان امر مى‏فرمود و به مراتب عظيم ايشان‏آگاهى مى‏بخشيد. اين مطلب آنچنان است كه گويا خداوند، حبيب خود را نيز به محبّت ايشان امركرده است. در اينجا اشاره به اين مطلب لازم مى‏نمايد كه حبيب، خود محبوب‏خداوند است و آفرينش طفيل وجود او.

پيش از آنكه بيش از اين در اين باره سخنى داشته باشيم، نظر خواننده ارجمند را به‏حديثى بس گرانقدر كه صاحب قواميس الدرر چون شمارى ديگر از محدّثان شيعى‏آن را نقل كرده است، جلب مى‏نمائيم. متن اين حديث كه نشانگر كمال محبّت‏خداوند نسبت به وجود مبارك پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله است؛ چنين است:

حضرت حق - جلّ و علا - به حضرت موسى خطاب كرد كه: اى‏موسى! به شكرانه اينكه من تو را به كليمى و هم صحبتى خودانتخاب كردم، در توحيد و معارف ثابت قدم باش و دوستى محمّد وآل‏محمّد را در قلب خود جايگزين كن.

حضرت موسى عرض كرد: پروردگارا! اين محمّد كه به او اشاره ‏مى‏كنى كيست؟
فرمود: آن كسى است كه اسمش بر يك طرف عرش نوشته شده واسم وصيّش بر طرف ديگر عرش نقش بسته است. او حبيب من وپيغمبر آخرالزمان است، من تو را بواسطه او و از عَرَق او آفريدم، اومحبوب من است؛ پس در معارف و توحيد ثابت قدم باش و محبّت‏حضرتش را در دلت ثابت نگه دار.

موسى عرض كرد: پروردگارا! من به نزد تو محبوب ترم يا او؟
حضرت حق فرمود: اى موسى! تو كليم من هستى و او حبيب من‏است، و بين كليم و حبيب فرقهاست.

موسى عرض كرد:پروردگار! چه فرقيست ميان اين دو؟
خطاب شد: كليم هر چه كند بنا به رضاى ما باشد، امّا حبيب هر چه‏ما كنيم به رضاى اوست؛ كليم آنست كه ما را دوست دارد، لكن‏حبيب آنست كه ما او را دوست داريم؛ كليم آنست كه چهل روز روزه مى‏دارد و شب را به عبادت مى‏گذراند تا ما با او سخن گوئيم،امّا حبيب آنست كه چون خواب باشد جبرائيل را با براق مى‏فرستيم ‏تا او را به عرش آورَد تا عرش را به قدومش مزّين كنيم1

حال كه تا حدودى به درجه محبّت خداوند نسبت به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله واقف شديم،به روايت زيرين به روايت صاحب مكيال المكارم مى‏نگريم:

چون پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به معراج رفتند، به ايشان خطاب شد كه: اى‏محمّد! اگر بنده‏اى از بندگان من مرا بخواند تا اينكه عمرش تمام‏شود، و مرا ملاقات كند در حالى كه ولايت شما را نداشته باشدمخلّد در آتش است. آنگاه حضرت حق خطاب به نبىّ اكرم‏مى‏فرمايد: اى حبيب من! آيا مى‏خواهى اهل‏بيت را كه محبّتشان‏موجب نجات از آتش است به شما نشان دهم؟

پيامبر عرض نمود: آرى اى پروردگار من!
پس خداوند فرمود: بجانب راست نظر كن!

پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نيز به آنجانب نگريستند، ايشان مى‏فرمايند: آنگاه‏ علىّ بن ابيطالب را ديدم كه در عرش است و يازده نور يا اشباح‏نورى اطراف حضرت اميرالمؤمنين دايره زده‏اند، و يازدهمين‏ايشان مانند ستاره‏اى در ميان آنان است. من پرسيدم: اينان كيانند؟
خداوند  فرمود: اين بزرگواران ائمّه و اوصياء شما هستند، و اين‏شخص كه در وسط ايشان است و نورش از همه درخشنده‏تر است،كسى است كه حلال مرا حلال و حرام مرا حرام مى‏كند، و از دشمنان‏من انتقام مى‏گيرد. اى حبيب من! اين نور درخشان را دوست بدار،چه من هم او را دوست مى‏دارم و هر كس كه او را دوست بدارد او را نيز دوست مى‏دارم.2



در اينجا به دو نكته، اشاره‏اى گذرا مى‏نمائيم:

1. هر چند مسأله معراج پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله خارج از موضوع اين رساله است، امّا تنهااشاره مى‏كنيم كه اعتقاد به وقوع آن در شمار ضروريّات اسلام است، و كسى كه به‏وقوع آن اعتقاد نداشته باشد با ضروريّات اسلام مخالفت كرده است. اعتقاد به آنچه درآن واقعه شكوهمند اتّفاق افتاده است نيز، از لوازم اعتقاد به نبوّت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله‏است، چه تنها طريق براى اطّلاع از وقايع آن واقعه، احاديث نبوى است كه ايشان از آنچه در عرش مشاهده نموده‏اند، خبر داده‏اند.
2. در اين‌كه ولايت اهل بيت شرط پذيرش اعمال در درگاه إلهى است نيز، هيج‏ترديدى نيست. حديث شريف:

« بُنِي الإسلامُ على خمسٍ على الصلاةِ و الزكاةِ و الصومِ و الحجِّ و الولايةِ،و لَم‏يُنادَ بشي‏ءٍ كمَا نودِيَ بالولايةِ3»
اسلام بر پنج پايه استوار شده است: نماز و روزه و حج و زكاة و ولايت، و برهيچ امرى آنچنان كه بر ولايت تأكيد شده، تأكيد نشده است».

نشان از همين مطلب بلند دارد. روايات ديگرى نيز نظير آنچه در متن روايت‏معراج گذشت را، در خود جاى داده است.
از آنچه گذشت به خوبى روشن شد كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله حبيب خداست، و خداوندانبياء عظامى چون موساى كليم را به طفيل وجود او آفريده است؛ امّا باز اين حبيب رابه محبّت آن محبوب امر مى‏كند!؛ و اين، نشان از غايت محبّت خداوند نسبت به‏وجود مبارك حضرت حجّت‏عليه السلام دارد.

وظائف ما نسبت به آن حضرت

ديديم كه ولايت، شرط پذيرش اعمال است و هيچ عقيده‏اى و نيز هيچ عملى‏بدون اعتقاد به اين اصل اصيل، مورد پذيرش إلهى نيست. حال جاى آنست كه لختى‏بيانديشيم و بنگريم كه آيا وظائف ما نسبت به صاحبان ولايت بطور عام، و صاحب‏ولايت در روزگار ما بطور خاصّ؛ چيست؟ آيا ما وظيفه‏اى در قبال آن وجود مبارك‏نداريم؟ و آيا اگر چنين وظيفه‏اى بر عهده ماست، آن وظيفه چيست؟.

در اينجا با ذكر اين نكته كه شيعيان بيش از هشتاد وظيفه خاص نسبت به آن وجودمبارك دارند4، تنها به دو وظيفه مهم اشاره مى‏كنيم:

1. انتظار

انتظار ظهور آن حضرت و آمادگى براى اطاعت محض در مقابل اوامر ايشان، ازوظائف مهم همه مسلمانان است. مسأله ظهور در بيش از نود روايت صادره از پيامبراكرم و اهل بيت مكرّم ايشان‏عليهم السلام مورد تأكيد و بررسى قرار گرفته است؛ و اين نشان ازشدّت اهميّت اين مبحث دارد.

از آنجا كه در همين رساله در گفتارى خاص به مسأله انتظار خواهيم پرداخت، دراينجا بيش از اين در اين باره سخنى به ميان نمى‏آوريم.

2. ياد حضرت
يكى از وظائف مهمّ ما آنست كه دائماً به ياد آن وجود مبارك باشيم. چه، نه تنها -آنگونه كه گذشت - پذيرش عبادات ما وابسته به اعتقاد به آن وجود مبارك است، كه -آنگونه كه خواهد آمد - تمامىِ مراتب عالم وجود وابسته به ايشان است، و هستى همه‏ هستيها يكسر در گرو هستى اوست؛ و چه ناپسند است كه كسى ولىِّ نعمت خود كه‏تمامى نِعَم مادّى و معنويش از اوست را، فراموش كند.

گذشته از اين، خود آن حضرت به لطف خود كه رشحه‏اى از لطف خداوندى‏است، همواره به ياد شيعيان هستند كه خود فرموده‏اند:

«إنّا غيرُ مهمِلينَ لمراعَاتِكم و لاناسِينَ لذِكركُم5

ما نه مراعات شما را به گوشه‏اى وا مى‏نهيم، و نه از ذكر و ياد شما غافليم.
حال كه او به فكر ماست، آيا مى‏توان انگاشت كه به فكر حضرت بودن و دائماً با يادآن عزيز به سر بردن، از وظائف ما نيست؟

پي‌نوشت‌ها:
ـــــــــــــــــــ

1. قواميس الدرر، ص413.
2. بحار، ج 63، ص 612، طرائف، ج 1، ص 271؛ مكيال‏المكارم، ج 2، ص 831.
3. الكافى، ج 2، ص 81، حديث 1، بحار، ج 56، ص 923.
4. گذشته از پاره‏اى از مجاميع روائى، مرحوم آيت‏اللَّه حاج شيخ عباسعلى اديب اصفهانى نيز، در كتاب وظائف الشيعة به پاره‏اى از اين‏وظائف اشاره كرده‏اند.
5. الإحتجاج، ج 2، ص 594؛ الخرائج، ج 2، ص 209؛ بحار، ج 35، ص471.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
این سایت در نظر دارد به امید خدا و یاری امام زمان (عج) بتواند برای معرفی دین و امام زمان قدمی بردارد شاید از ما راضی شوند . برای سلامتی و تعجیل در فرج آن حضرت 5 صلوات بفرستید .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درمورد مطلب ذکر شده چیست ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 202
  • بازدید سال : 790
  • بازدید کلی : 13,136