1. گاهى احساس مىكنم از تمام مسائل عقيدتى و اخلاقى آگاهم، اما در عمل بهآنها عاجز هستم. علت چيست؟
اطلاع و آگاهى از احكام دين و اخلاقى، اولين قدم در انجام و عمل بدانها است؛ يعنى اگر علمى در كار نباشد، عمل نيز ممكن نخواهد بود. اگر چنانكه عملى نيز بدون اطلاع و آگاهى انجام شود، ارزش نخواهد داشت؛ پس در اولين قدم، علم و آگاهى از احكام شريعت و مسائل اخلاقى لازم و ضرورى است؛ ولى صرف داشتن علم و آگاهى در رستگارى و فلاح كافى نيست؛ به عبارتى اين شرط، شرط لازم است و نه شرط كافى و شرط كافى همان ملتزم بودن بدان و به مرحله عمل و تحقق خارجى رساندن آن است. حال علت چيست كه با اينكه مىدانيم فلان چيز حرام است، بدان دست مىيازيم و يا فلان امر واجب است از انجام آن سر باز مىزنيم. اينجا دو حالت مىتوان تصور كرد:
اگر پس از علم و آگاهى از حرام يا واجب بودن امرى به آن عمل نكرد و پس از آن، دچار پشيمانى و ندامت نشد، اين، علامت بىاعتقادى و عدم التزام به دين است؛ ولى اگر حالت ندامت دست داده و با خود عهد و پيمان بست كه آن عمل حرام را مرتكب نشده يا امر واجب را به جاآورد، اين شخص مشكل ضعف ايمان دارد كه بايد به تقويت آن پرداخته و اين نقيصه را جبران كند. لازم به توضيح است احكام اسلام سه دستهاند:
الف) اعتقادى است مانند توحيد، نبوت، حضرت و معاد كه عمل انجام دادنى در آن نيست و صرف اعتقاد و يقين است،
ب) احكام شرعى است همانند واجبات، محرمات، مكروهات و مستحبات اينجا صرف علم و اعتقاد كافى نيست و آنچه از ما خواسته شده، عمل است
ج) مسائل اخلاقى و روحى است، مثل آراسته شدن به فضايل انسانى و الهى (تحليه) و پيراسته شدن از صفات ناپسند و غير اخلاقى (تخليه) كه در اين مقوله نيز تنها وظيفه ما عمل به دستورات است، در قسم دوم (احكام و فروعات شرعى) متأسفانه قشر وسيعى از مردم نيز بدين مشكل دچارند كه با وجود علم به وجوب نماز، روزه، خمس، امر به معروف، نهى از منكر و حج، از روى سهلانگارى و سستى از انجام آنها كه در ظاهر با مشقت و سختى همراه است، خوددارى مىكنند هر چند خود را مسلمان مىدانند. اين مشكل، تنها با تقويت بنيه اعتقادى و كلامى (همان قسم اول) قابل حل است؛ يعنى شخص بايد با مطالعه، تفكر و موعظه، ديدگاه خود را به خدا، معاد، عذاب آخرت و نبوت تصحيح كرده و در خود، برابر احكام الهى احساس تكليف را ايجاد كند. در قسم سوم (صفات اخلاقى و روحى) انجام خصوصيات اخلاقى ستوده و ترك صفات ناپسند، تنها براى رسيدن افراد به كمال انسانى و تخلق آنها به اخلاق الهى توصيه شده است؛ يعنى انجام اين امور، جزء كرامتهاى انسانى و
1. زمينه خطا را فراهم نكنيد.
2. مراقبه و محاسبه در همان خطايى كه مورد ابتلاي شما است.
3. تقويت اعصاب با ورزش مخصوصاً اگر خطاى شما عصبانيت است.
4. تلقين هر روز بدىهاى خطا و خوبىهاى ترك آن.
5. مطالعه كتب اخلاقى.
6. معاشرت با دوستان خوب كه شما را از خطا پرهيز دهند.
7. انس بيشتر با نماز و پارهاى از مستحبات كه براى شما نشاطآور است
2. عوامل رشد نفاق و ريا و راههاى درمان آن چيست و چگونه مىتوان حق را ازناحق تشخيص داد؟
براى پاسخ به اين سؤال، در ابتدا به حقيقت ريا اشاره مىكنيم:
ريا، از روايت گرفته شده است و تعريف آن، عبارت است از: طلب منزلت و مقام در قلبهاى مردم، به وسيله عبادات و طاعات خداوند متعال. اين گونه ريا حرام است و سبب باطل شدن عبادت مىشود.
شخص رياكار، نزد مردم چنين نشان مىدهد كه مخلص و مطيع واقعى خداوند است؛ در صورتى كه در حقيقت چنين نيست. بايد توجه داشت: اولاً تحقق ريا، به قصد ريا مشروط است. و ثانياً به داشتن غرضى از اغراض دنيوى نظير كسب محبوبيت، ثروت و رياست وابسته مىباشد.
بخش اول پاسخ:
در علاج و درمان ريا، عالمان علم اخلاق به عواملى اشاره كردهاند:
2. بايد ضرر ريا را شناخت كه چگونه قلب را تيره كرده و توفيق اصلاح نفس را مىگيرد و اعمال نيك انسان را نابود ساخته و به آتش دوزخ تبديل مىنمايد.
3. طلب جاه و مقام نزد خلق، اظهار نياز نزد نيازمندان است كه آنان نيز همه محتاجانى در پيشگاه خدايند و منزلت نزد آنان اندك سودى ندارد.
4. توجه داشتن به نعمتهاى اخروى و مقامات معنوى.
5. عادت كردن به عبادت پنهانى. البته در ابتداى مبارزه، سخت است؛ ولى با مداومت و تمرين آسان خواهد شد.
البته براى از بين بردن ريا لازم نيست انسان خود را برابر مردم، فردى گناهكار جلوه دهد. كه اين كار خود ناپسند و خلاف رضاى خدا است، زيرا خداوند دوست دارد آبروى بنده مؤمنش نزد مردم حفظ شود و اگر لغزشى دارد، نزد آنان رسوا نگردد، ولى بنده بايد رابطه خود را با پروردگار نيكو گرداند و در پنهان، از گناهان خويش توبه كند و عهد نمايد از معاصى دستخواهد كشيد و در اين كار هم از او مدد جويد.
بخش دوم پاسخ:
حق و شناخت آن:
در فرهنگ معين، حق به راستى، درستى و حقيقت مقابل باطل تعريف شده است. «راغب اصفهانى»، (مفردات، ص 124) حق را به معناى مطابقت و موافقت دانسته و موارد كاربرد آن را چهارگونه معرفى ميكند:
1. آفرينندة شىء به مقتضاى حكمت (خالق حكيم)؛
2. آفريده به مقتضاى حكمت (مخلوق حكيمانه)؛
3. اعتقاد به چيزى مطابق حقيقت آن شىء (اعتقاد حق)؛
4. رفتار و گفتار، آنگونه كه واجب است.
الف) مبنا و معيار حق
1. مىدانيم كه خداوند حق است: «ذلِكَ بِأَنَّ اَللهَ هُوَ اَلْحَقُّ،»1 و «فَذلِكُمُ اَللهُ رَبُّكُمُ اَلْحَقُّ،»2 و «اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ،»3
2. پيامبر- صلی الله علیه و آله- حق است: «يا أَيُّهَا اَلنَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ اَلرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ،»4.
3. كلام خدا حق است: «نَزَّلَ اَلْكِتابَ بِالْحَقِّ،»5.
4. امامان نيز برحقند: به اين دليل كه قرآن مىفرمايد: «ما آتاكُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ» و پيامبر- صلی الله علیه و آله- نيز در حديث ثقلين فرمود: «انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى اهل بيتى لن تضلوا ان تمسكتم بهما ابدا و انما لن يفترقا حتى يردا على الحوض» و نيز فرمود: «ان مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح من ركبها نجى و من تركها غرق». آن حضرت در جاى ديگر مىفرمايد: «على مع الحق والحق مع على اللهم ادرالحق معه حيث دار،»6
ب) راههاى شناخت حق
براى تشخيص حق در هر زمان، بايد ببينيم آيا اين مطلب مطابق رضاى خدا و كلام الهى و سنت پيامبر- صلی الله علیه و آله- و گفتار حضرات معصومين- علیهم السلام- هست يا نه؟ بعضى موارد حق روشن است و با كمترين توجه، انسان حق را تشخيص مىدهد. در مواردى كه تشخيص حق براى انسان دشوار است، به استناد احاديث، لازم است به علماى شيعه مراجعه شود. در مراجعه به علما بايد به چند مطلب توجه داشت:
1. مراجعه به علما با مراجعه به كتاب و سنت متفاوت است. كتاب و عترت، دو اصل بنيادين هستند و در مراجعه تلاش مىكنيم معنا و مفهوم كلام آنها را دريابيم؛ اما علما، مجرا و كانال ارتباط ما با كتاب و عترت هستند. شايد تعبير به «روات احاديثنا» و «من عرف احكامنا» و.، اشاره به همين معنا باشد.
2. علمايى كه به آنان رجوع مىكنيم، بايد در رفتار و عمل و زندگى، زاهد و خداترس و باتقوا و اهل اجتناب از دنيا باشند. به طور خلاصه علما واسطهاى هستند بين ما و حضرات معصومين - علیهم السلام- كه به شرط پاك بودن و منزّه بودن، ما را به حق مىرسانند.
در ارتباط با اين واسطه، گفتار و احكام آنان بايد مستند به روايات معصومان- علیهم السلام- باشد و رفتار و عمل آنان نيز مطابق موازين شرع و رفتار حضرات معصومين باشد بنابراين به اجتهاد و دقت نظر علما نياز داريم.
در صورت تعارض بين احكام و فتاواى علماى شيعه، بايد نظر شخص فقيهتر، عادلتر، پرهيزكارتر و راستگوتر را ملاك قرار داد.
3. چگونه مىتوان فرزند صالح و شايسته تربيت كرد؟
به منظور برخوردار بودن از فرزند صالح، رعايت نكات زير توصيه مىگردد:
1. اولين قدم و شرط، صالح بودن والدين است. چرا كه فرزند، خواسته يا ناخواسته از والدين خود تأثير مىپذيرد.
2. رعايت آداب اسلامى هنگام آميزش.
3. رعايت احكام شرعى خوراك و غذاى مصرفى در خانواده پيش از آميزش؛ همانند رعايت حلال و حرام بودن غذاى مصرفى، رعايت حقوق مالى ديگران در غذا و استفاده از مواد مجاز و مشروع.
4. رعايت آداب اخلاقى و معاشرت با فرزند.
5. عدم ابتلاي والدين به بيمارىهاى ارثى و ژنتيكى كه بايد هنگام انتخاب همسر مد نظر باشد و نيز توجه به نژاد و نسل والدين به خصوص مادر.
6. رعايت اصول ديني، رواني و بهداشتى در دوران باردارى، شيرخوارگى و طفوليت.
7. رعايت آداب شيردادن و غذاخوراندن توسط والدين و فرزندان در مقاطع مختلف سنى.
8. پرورش روحيه دينباورى و رعايت قوانين تعليم و تعلم و تربيت اخلاقى و دينى در مقاطع مختلف سنى (كه در هر مقطعى قوانين و شكل تعليم و تربيت متفاوت است).
9. جلوگيرى از بروز آسيبها و آفتها و اختلالهاى خانوادگى حتى مشاجرات ابتدايى و ساده.
10. رعايت شرايط انتخاب همسر ايدهآل.
تربيت فرزند صالح روند بسيار پيچيدهاى است كه نميتوان به سادگى آن را در چند جمله خلاصه كرد؛ ولى راهكارهاى كلى آن را مىتوان چنين بيان كرد:
الف) شناخت مسؤوليت سنگين فرزنددارى و نقش آن در سرنوشت دنيايى و آخرتى پدر و مادر. در اين مسير، بايد اهميت موضوع را به درستى شناخت و سرمايهگذارى لازم را براى آن انجام داد.
ب) مراقبت از رفتارهاي فرزند پيش از هر چيز تحت تأثير رفتارهاى پدر و مادر است و همواره از آنان الگو مىگيرد؛ بنابراين هر قدر رفتار والدين، منضبطتر باشد و به اصول اخلاقى و دينى پايبند باشند، فرزند، از آنها الگوى مناسبتري خواهد گرفت.
ج) مراقبت تغذيه از نظر حلال بودن و هم از نظر سلامت و كامل بودن چرا كه غذا، نقش بسيار مهمى در روحيه فرزند دارد.
د) مراقبت بر مراودهها و رفت و آمدها و سلامت اخلاقى افرادى كه با انسان مرتبط هستند، در روحيات و عادات كودك نقش به سزايى دارد.
هـ) مراقبت بر محيط تربيتى و درسى.
و) مراقبت بر ابزارها و وسايلى كه ممكن است در خانه باشد و از آنها استفاده ناصحيح صورت گيرد؛ مانند ويدئو و كامپيوتر و وسايل ديگر.
ز) آشنا كردن كودك با آموزههاى دينى و روشهاى صحيح اخلاقى، به وسيله تشويق و تنبيه و بردن آنان به مجالس مناسب وعظ و محافل قرآني.7
پىنوشتها:
---------------
1. حج، آيه 6.
2. يونس، آيه 32.
3. بقره، آيه 147.
4. نساء، آيه 170.
5. بقره، آيه 176.
6. سفينةالبحار، ج 1، ص 289.
7. اقتباسي از پرسمان. 1. ريشه ريا، حب جاه و منزلت نزد مردم است و آن را بايد ريشهكن كرد.